من که هر وقت عجله ای در کار بود
کلید را در جیبم پیدا نمی کردم،
طبیعی بود اگر جمله ی دوستت دارم را به موقع در دهانم پیدا نکنم
تو مثل تمام معشوقه های دنیا دیرت شده بود و باید می رفتی
رفتی
و بعد از رفتنت
بارها گفتم دوستت دارم
بارها و بارها
مثل دیوانه ای که رو به خیابان ایستاده
وکلید را مدام در قفلی می چرخاند که نیست
...
کیانوش خانمحمدی